آقای ریگی چقدر دوست دارم زنده باشم و حقارت تمام آنان را که دستشان به خون پاک این مردم بی گناه و بی دفاع آلوده است ، ببینم.
آقای ریگی،تو که خوب قلدرو قلندر بودی و منم منم میکردی،چه شد پس آن همه دلاوری که ادعایش را داشتی؟دلاوری شرف میخواهد،کسی که به هموطنان بی پناه خودش رحم نمیکند و شبانه و در تاریکی به آنها میتازد و میزند و میکشد و خون می ریزد،چه میداند دلاوری چیست؟
اگر مرد بودی که جای آدم کشی،دست بند سبز به دست می بستی و روبروی گلوله می ایستادی،نه اینکه نقاب به سر بزنی و مردم را به گلوله ببندی.
مرد یعنی «ندا».می شناسی اش؟
هرچه کم آوردن و وا دادن «حجاریان» ها تلخ بود،حقارت تو شیرین است...
«ریگی ها» ی هنوز مدعی،تا دیر نشده ریگ ها را از کفش هاتان در بیاورید،قدرت همیشه ماندنی نخواهد بود.دور نیست روزی که شما هم به همین حقارت افتاده باشید...
.
به امید سقوط تمام دیکتاتورهای مردم ستیز جهان.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
مرد حسابی تو چه میدونی ریگی کی بوده چیکار کرده. هموطن هاتو نکشته مزدورای خونخوار سپاه رو کشته.اون مرد بوده که اقلا در برابر زورگویی از خودش دفاع کرده.آخه نبات! دست بند سبز بستن و تیر خوردن و مردن که افتخار نداره. حالا ما جو تبلیغاتی میدیم تو چرا باور میکنی. حالم بهم میخوره وقتی یه جوجه وبلاگ نویس سوسول میخواد راه و روش زندگی منفعل و انگلوار خودش رو با آدمی مقایسه کنه که واقعا مردونه جنگیده. تو اگه تونستی یه روز تو بیابونهای بلوچستان زنده بمونی و برای مامان جونت گریه نکنی اونوقت بیا اینجا بلبل زبونی کن.
پاسخحذفخار چشم گرامی! یادت رفته چند سال پیش رو که مردم رو از چند تا اتوبوس مسافربری پیاده کردن و خیلی ریلکس همه رو به گلوله بستن؟؟ اونا هم مزدورای خونخوار سپاه بودن؟؟ جو گیر شما هستی برادر من. تا وقتی ما نفهمیم ترور اشتباهه، هر جای دنیا و هر جور که میخاد باشه، از بین ما همون مزدورای خونخوار سپاه در میان تا خود ما رو بکشن..
پاسخحذف