۱۳۸۸ بهمن ۲۷, سه‌شنبه

هي آقاي عرب، ما معترضيم نه وطن فروش،پس دهانت را ببند و سرجايت بنشين.ايرانيان سبز،مقابل زياده گويي هيچ بيگانه اي ساکت نخواهند ماند...(و سخني با حاکميت)

هی آقای عرب ! دهانت را ببند، اینجا نه عراق است ، نه فلسطین ، نه لبنان، نه سوریه،اینجا ایران است و ما هم ایرانی .
ایرانی ها را با عرب ها اشتباه نگیر،هر چقدر هم که از حاکمیت دلگیر باشیم و زخمی ؛ باز هم به تو و امثال تو اجازه ی سواستفاده نخواهیم داد. پس دهانت را ببند و همانجا که هستی بشین.
به کوری چشم تو و هر عرب دیگری که با ذات ایرانی، حالا با هر حکومتی،دشمن است ؛ من و خیلی دیگر از من های معترض به حکومت ایران؛ باز هم اجازه ی بی حرمتی به ایران و ایرانی را نخواهیم داد.
هی آقای عرب ، تو و امثال تو خیلی کوچکتر از آنید که بخواهید در مورد ایران اظهار نظر کنید.
وای که اگر این حکومت، به جای باتوم و گلوله و...،کمی آزادی به این مردم می داد،آن وقت آنقدر قدرتمند میشدیم که تو اصلا جرات حرف زدن در مورد ایران را پیدا نکنی.
جناب حکومت بعد از شنیدن حرف های این آقای عرب هم نمیخواهی به خود بیایی؟
دلاورترین مردمانت را معاند و مهره ی بیگانه می نامی،حسینی ترین مردان و زنانت را که برای حق و حقیقت مقابل تیر و گلوله ،سینه سپر کرده اند،یزیدی میخوانی.فکر میکنی نتیجه اش غیر از این خواهد بود که حتی عرب های ملخ خور هم برای ایران ،شیر شوند؟
جناب حاکمیت ، تا دیرتر نشده کمی فکر کن ، من و تو از یک سرزمینیم، ما اگر پشت هم نباشیم،کسی یارمان نخواهد ماند.تا دیرتر نشده و تا بیگانگان از این گستاخ تر نشده اند، مردم معترض را ببین و دوست بدار و در آغوش بگیر.
بگذار همه وقتی پای ایران به میان می آید یکی باشیم ، نگذار کینه ها آنقدر ریشه دار شوند که حتی از صحبت های یک آقای عرب بر شد حاکمان ایرانی ، قسمتی از مردمان ایران زمین شاد شوند. نگذار.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر